آزادی و حجاب

نظرتان در باره ی این وبلاگ چیست؟

آمار مطالب

کل مطالب : 127
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 3
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 3
بازدید سال : 654
بازدید کلی : 105288

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بانک مقالات و نرم افزار اسلامی و آدرس jalaluddin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 105288
تعداد مطالب : 127
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Online

دانلود رایگان بازی - نرم افزار

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سبحان دانش
تاریخ : چهار شنبه 18 آبان 1390
نظرات

 

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زیـن تـغـابن کـه خـزف مـی شکـنـد بازارش
 حافظ
چکیده:
 
مقاله ذیل به بررسی و تحلیل آزادی و حجاب می پردازد. نویسنده در مقدمه‌ی مقاله، مفهوم آزادی را از دیدگاه برخی اندیشمندان غربی تبیین می‌کند. درادامه به جایگاه ارجمندی که انسان در اندیشه اسلامی دارد، به طور اجمال اشاره می‌شودو بعدازآن مسأله حجاب مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. نویسنده با توجه به نظریه اسلام دربارة آزادی، آن را حق طبیعی انسان می‌داند و آنچه در دنیای متمدن امروز از آن به عنوان آزادی یاد می شود، به چالش کشیده  و آن را مغایر با عزت وکرامت انسانی زن می‌داند. درپایان به این نتیجه می‌رسد که حجاب اسلامی نه تنها تضادّی با آزادی واقعی ندارد؛ بلکه زمینة آزادی واقعی را فراهم کرده وباعث ایجاد امنیت، سلامت جامعه واحترام به عزت و کرامت انسانی زن می‌شود.
کلید واژه ها: آزادی، حجاب، انسان، زن، غرب و اسلام
مقدمه
در عصری قرار داریم که در فرهنگ غرب، عصر برهنگی وآزادی جنسی نام گرفته است. عصری که مروجین فرهنگ مادّی وسرمایه داری برای رسیدن به اهداف شوم‌ و نامشروع‌ شان و با استفاده از روشهای گوناگون وبادردست داشتن مدرن ترین ابزارهای تبلیغاتی کشور های اسلامی را درنوردیده‌اند. فرهنگی که درآن ارزشهای والای‌انسانی ضد ارزش محسوب می‌شود، وبه نام آزادی، پوشش را برای‌ زنان مانع آزادی ونوعی توهین به حیثیت انسانی آنها به شمار می آورندومی‌گویند:((احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی ازمواد اعلامیة حقوق بشر است. هرانسانی شریف وآزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا مذهبی باشد. مجبورساختن به اینکه حجاب داشته باشد، بی اعتنایی به حق آزادی او واهانت به حیثیت انسانی اوست، وبه عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن. عزت وکرامت انسانی وحق آزادی زن وهمچنین حکم متطابق عقل و شرع به اینکه هیچ کس بدون موجب نباید اسیر وزندانی گرددوظلم به هیج شکل به هیج صورت وبه هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می کندکه این امر از میان برود.
به نظرمی رسدآنچه که باعث این تصورات شده، تفسیرغلط از آزادی است؛ زیرا آزادی از جمله واژه های است که به رغم تعاریف گوناگون ازآن، همچنان در ابهام قرار دارد. فقدان اجماع واتفاق نظردربارة مفهوم آن وتعدد برداشتها ازآن، ازجمله، عواملی است که موجب ابهام مفهومی این واژه وسوءاستفاده از آن گردیده است. از این رو در این نوشتار ما ابتدا به مفهوم آزادی ازدیدگاه برخی اندیشمندان غربی می پردازیم، درادامه نگرش خاصی که اسلام نسبت به انسان وتوانمندی های او دارد، مورد بررسی قرار می گیرد، درپایان به مفهوم حجاب وبه پاسخ این سؤال که((آیا حجاب مانع آزادی زنان است؟.)) خواهیم پرداخت.
مفهوم آزادی
واژه ی «آزادی» در لغت به معنای رهایی، خلاص، قدرت عمل، انتخاب، خلاف بندگی و اسارت واجبار به کار رفته است.
دهخدا در لغت نامه ی خویش آزادی را چنین معنا می کند:
آزادی: (به معنای) عتق، حریّت، اختیار، خلاف بندگی، و رقیت و عبودیت و اسارت و اجبار، قدرت عمل و ترک عمل، قدرت انتخاب و رهایی است.
درباره ی تعریف آزادی باید اذعان نمود که تعریف جامع و مانع از آن غیرممکن است؛ زیرا تا هنوز هیچ اندیشمندی تعریف کامل و جامعی از آن (که مورد قبول همگان واقع شود ) ارائه نکرده است. تعاریف متعددی که از سوی اندیشمندان درباره ی آزادی ارائه شده است، بهترین گواه بر پیچیدگی آن است. بنا به گفته ی آیزایا برلین بیش از دویست معنای گوناگون برای آن ضبط و شناسایی شده است.[2]
منتسکیو در این باره می گوید:
«هیچ کلمه ای به اندازه ی کلمه ی آزادی اذهان را متوجه نساخته است و به هیچ کلمه ای معانی مختلف مانند کلمه ی آزادی داده نشده است.»
یاسپرس از اندیشمندان معاصر، نیز بر این باور است که تعریف قانع کننده ای از آزادی امکان ندارد. وی تأکید می کند که فهم معنای آزادی برای همیشه دور از تصور فهم باقی خواهد ماند.
شهید مطهری مسأله آزادی را از مسائل پیچیده معرفی کرده و می گوید:
«...بدون تردید یکی از معضلات بزرگی که تاکنون فکر دانشمندان را به خود متوجه ساخته، این مسأله (آزادی و اختیار) است و بسیار کم دیده می شود که کسی در این مسأله وارد شده باشد و جمیع جوانب و اطراف مسأله را در نظر گرفته باشد و به درستی از عهده حل آن بر آمده باشد.غالباً کسانی از مدعیان فلسفه یا روانشناسی یا علمای اخلاق یا اصولیین که وارد این مطلب شده اند یا از اول راه خطا پیموده اند یا آنکه به قسمتی از مطلب توجه کرده و جمیع اطراف و جوانب مطلب را در نظر نگرفته یا نتوانسته اند در نظر بگیرند.»[3]
حضرت امام خمینی (ره) مفهوم آزدای را بی نیاز از تعریف می دانند و در جواب سؤالی که از ایشان درباره آزادی می شود می گویند:
«آزادی مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد ، مردم عقیده شان آزاد است، کسی الزام شان نمی کند که شما باید حتمأ این عقیده را داشته باشید، کسی الزام به شما نمی کند که حتمأ باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنید کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشید یا در آن جا شغل داشته باشید، آزادی یک چیز واضحی است.»[4]
هرچند تعریف جامع و مانعی نمی توان برای آزادی یافت، ولی ما در اینجا طبق مقتضای بحث، برخی از تعاریفی را که از سوی اندیشمندان غربی ارائه شده است، می آوریم و سپس به بررسی و تبیین اصل موضوع مورد نظر خواهیم پرداخت.
تامس هابز درباره ی آزادی می گوید:
«منظور آزادی در حقیقت نبود مانع است و منظور از مانع چیزی است که از جنبش جلوگیری کند و بنابراین آزادی را می توان در وصف و حالت جانداران غیرعاقل و یا چیزهای بی جان نیز به کار برد؛ زیرا چیزی که چنان بسته یا محدود باشد که جز در فضای خاصی نتواند بجنبد، و آن فضای خاص را وجود چیزی خارجی محدود کرده باشد می گوییم آن چیز آزادی اینکه از آن فراتر رود ندارد. پس در مورد همه ی آفریدگان جاندار که با دیوار دربند شده یا با زنجیر بسته باشند و آب وقتی دیوارهای ظرفش مانع جریان آب شود، گوییم که آزادی جنبش آنها محدود است و اگر مانع خارجی نبود، این آزادی محدود نبود. اما اگر مانع جنبش در درون خود چیز یا شخص باشد ، دیگر نمی گوییم آزادی ندارد و می گوییم نیروی جنبش ندارد. چنانکه در مورد سنگی که پابرجاست چنین می گوییم ویا در مورد کسی که بیماری او را در بستر افکنده است. بر طبق این مفهوم ، آزادی که قبولیت عام یافته است، مرد آزاد کسی است که اگر بخواهد کاری کند که نیروی کردن آن را دارد، چیزی مانع او نباشد.»
جان استوارت میل
( آزادی عبارت است از اینکه هر انسانی بر طبق اعتقادی که دارد عمل کند؛ ( یعنی این اعتقاد را در زندگانی خود به عمل درآورد ، مشروط بر آنکه به دیگران آسیب نرساند)
جان لاک
«آزادی آن است که در حدود قانون بتوانیم هرچه می خواهیم بکنیم و در اعمال خود محکوم و تابع اراده متغیر، نامشخص و خودسر فرد دیگری نباشیم، چنانکه در وضع طبیعی آزادی آن است که تابع چیز دیگری جز قانون طبیعی نباشیم.»
در میان اندیشمندان غربی آیزایا برلین مباحث جامع تری روی آزادی انجام داده است. به نظر او، در میان معانی گوناگون آزادی ، دو معنا از همه مهمتر و برجسته تر بوده است: آزادی مثبت و آزادی منفی. منظور از این دو تعریف این است که کدام یک از آنها معنای راستین آزادی را دربردارد. آزادی مثبت در نظر برلین چند معنا دارد. همین تعدد معانی، مسأله تقابل آزادی مثبت با آزادی منفی و به طور کلی بحث او را مبهم کرده است. آزادی مثبت از نظر وی گاهی به معنای خودمختاری فردی، گاهی به مفهوم عمل بر حسب مقتضیات عقل و گاهی به معنای حق مشارکت در قدرت عمومی به کار رفته است. برلین درباره ی آزادی مثبت به طور کلی چنین می گوید:
«معنای مثبت آزادی از تمایل فرد به اینکه آقا و صاحب اختیار خود باشد، برمی خیزد. آرزوی من آن است که زندگی ای که می کنم و تصمیماتی که می گیرم در اختیار خودم باشد و به هیچ نیرویی از خارج وابسته نباشد. می خواهم آلت فعل خود باشم و نه آلت فعل دیگران، می خواهم عامل باشم نه معمول. دلایل و هدفهای کارم را خودم تشخیص دهم و مال خودم باشد و عوامل اجنبی دیگری در من مؤثر نباشد. می خواهم کسی باشم نه هیچ کس. می خواهم فاعل و تصمیم گیرنده باشم . نمی خواهم دیگران درباره ی من تصمیم بگیرند. می خواهم خود راه خویش را برگزینم نه آنکه به وسیله ی دیگران و تحت تأثیر عوامل خارجی به راهی کشانده شوم. نمی خواهم چون شیء بی جان یا حیوان و یا برده باشم. خلاصه آنکه می خواهم خود، هدف و روش خویش را انتخاب کنم و آنرا به تحقق برسانم. این دست کم جزئی است از مفهومی که وقتی خود را حیوان عاقل می خوانم در نظر دارم.»
توجه به این نکته ضروری به نظر می رسد که از دیدگاه لیبرالیسم، آزادی یگانه پایه و اساس انسانیت به شمار می آید و جزء مقدّم انسان قرار می گیرد. طبق این بینش آدمی با داشتن آزادی در خارج ازهمه ی مخلوقات امتیاز پیدا می کند و نسبت به دارایی های درونی او ( مانند استعداد، عقل و ...) برترین چیز به حساب می آید.
جان استوارت میل در این باره می گوید:
« جدایی انسان از حیوان نه به خاطر این است که آدمی عقل دارد یا می تواند دست به اختراع و ابداع و اسباب و آلات و روش های گوناگون بزند. امتیاز انسان در درجه ی اول از آنجاست که می تواند برگزیند. انسانیت انسان آنگاه تحقق می یابد که بتواند برگزیند و موضع گزینش واقع نگردد، راکب باشد نه مرکب، جوینده ی هدفهای خویش باشد نه وسیله ای برای تحقق اهداف دیگران.»
همان گونه که در عبارات فوق به مفهوم آزادی از دیدگاه برخی اندیشمندان غربی پرداختیم، به این نتیجه می رسیم  که مفهوم آزادی در میان اندیشمندان غربی مبهم و در بعضی موارد متناقض می باشد. برخی مانند لیبرالها آزادی را به عنوان هدف نهایی به حساب می آورند که با اندک تأملی می توان دریافت که در این دیدگاه خلط میان هدف و وسیله صورت گرفته است. آزادی وسیله است نه هدف. بحث از آزادی زمانی ارزش خواهد داشت که به این سؤال «آزادی برای چه ؟» پاسخ داده شود . آیا بدون توجه به این سؤال می توان گفت آزادی برترین هدف است ؟
شهید مطهری نیز اشتباه این دیدگاه را در خلط میان هدف و وسیله دانسته و می گوید:
«آزادی برای انسان، کمال است؛ ولی کمال وسیله ای است نه کمال هدفی، هدف انسان این نیست که آزاد باشد؛ ولی انسان باید آزاد باشد که به کمالات خویش برسد.»
آری، آزادی از آن رو برای انسان ارزشمند است که در پرتو آن هدف خویش را دنبال کند. این پندار که هر کس از آزادی برخوردار باشد، به کمال خویش دست یتفته است، کاملاً نادرست است؛ زیرا آزادی مطلق با ضرورت محدود بودن اراده در جامعه و قوانین دولتی که رعایت آن بر همه ی افراد جامعه لازم است، سازگاری ندارد و تحقق آن در هیچ نظام سیاسی ممکن نیست.
منتسکیو در این باره می گوید:
« حد اعلای آزادی آن جاست که آزادی به حد اعلی نرسد.»
پس چگونه می توان فرد را مبنا قرار داد و بدون هیچ گونه قید و بندی آزادی را بر آن استوار ساخت ؟ از سوی دیگر ، وجود قید و بند لازمه ی زندگی اجتماعی است و بدون آن چگونه می توان اراده ی کاملاً آزاد را جوهر ی انسانیت دانست ؟ آیا انسان اجتماعی ، که باید به محدودیت اراده تن دهد، از انسانیت به دور می افتد و از هویت واقعی اش کاسته می شود؟ آیزایا برلین می گوید:
« ...نمی توان کاملاً آزاد بود و ناچار باید پاره ای از آزادی خود را از دست بدهیم تا بقیه ای آن را نگه داریم. اما تسلیم تما م نیز نقض غرض خواهد بود. در این صورت باید معلوم شود که آن حداقل موردنظر چیست ؟ آن چیست که ازدست دادن آن با جوهر انسانیت ما منافات دارد؟ آن جوهر کدام است و لازمه ی آن چیست ؟ در این باره مباحث فراوان وجود داشته است که شاید از این پس هم ادامه بیابد.»
این تعبیرات اذعان آشکاری است بر اینکه هرچند اراده در انسانیت دخالت دارد؛ ولی نمی توان نظریه ی فوق و مشابه آنرا به نحوی موجبه کلیه پذیرفت؛ بلکه تنها در حد قضیه ی موجبه جزئیه می توان به آن اعتنا کرد.
انسان از دیدگاه دین اسلام :
دین اسلام نگرش خاصی نسبت به انسان و توانمندی های او دارد. از دیدگاه اسلام انسان موجود شریف و باکرامتی است که هیچ گاه نباید شرافت و عزت او لطمه بخورد.
خداوند کریم در قرآن انسان را دارای ویژگی ها و قابلیت های زیر معرفی می کند:  
1-انسان خلیفه ی خدا
قرآن انسان را خلیفه ی خداوند و وارث او در زمین معرفی می کند و خطاب به فرشتگان می فرماید:
«و اِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلئِکةِ إنّی جاعِلٌ فِی الأرضِ خَلیفةٌ ؛ (به خاطر بیاور) هنگامی ر ا که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد. »
در این گفتگو، فرشتگان به عنوان سؤال برای درک حقیقت و نه به عنوان اعتراض عرض کردند:
« قالوا أتَعجَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَ یَفسِکُ الدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ ؛( فرشتگان) گفتند: آیا کسی را درآن (زمین) قرار می دهی که فساد  و خونریزی کند ؟! ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم و تو را تقدیس می کنیم...»
اما خداوند به فرشتگان فرمود:
«...اِنّی أعلَمُ ما لا تَعلَمُون [5]؛ من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید.»
2-انسان و تعلیم اسماء
انسان به گونه ای خلق شده است که استعداد فوق العاده ای برای درک حقایق هستی دارد. این ویژگی مختص به انسان است و سایر موجودات حتی فرشتگان با وجود مقام و جایگاه ارجمندشان این قابلیت را ندارند . خداوند کریم در این باره می فرماید: 
«و عَلَّمَ أدَمَ الأسماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَی المَلائِکَةِ فَقالَ أنبِئونی بِأسماءِ هؤلاءِ اِن کُنتُم صادِقینَ ؛ سپس (خداوند) علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرض داشت و فرمود: اگر راست می گویید ، اسامی اینها را به ما خبر دهید.»
فرشتگان به عجز خود اعتراف و عرض کردند:
«قالُوا سُبحانَکَ لاعِلمَ لَنا إلّا ما عَلَّمتَنا إنَّکَ أنتَ العَلیمُ الحَکیمُ؛ منزهی تو ، ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای، نمی دانیم ؛ تو دانا و حکیمی.»
3- انسان مسجود فرشتگان
سجده ی فرشتگان بر انسان حاکی از مقام ارجمند او نسبت به سایر موجودات است . وقتی فرشتگان به معلومات وسیع و دانش فراوان انسان پی بردند، در مقابل این موجود باعظمت سر تسلیم فرود آوردند به فرمان خدا به سجده ی انسان مکلف گشتند.
4- انسان ، امانت دار الهی:
انسان بار امانتی را که زمین، کوه ها و آسمان ها از حمل آن امتناع کردند، پذیرفت. قرآن به این
حقیقت اشاره کرده و می فرماید :
« إنّا عَرَضنا الأَمانَةَ عَلی السّمواتِ وَ الأرضِ وَ الجِبالِ فَأبَینَ أن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ منها وَمَلَها الإنسانُ إنَّه کانَ ظَلوماً جَهولا؛ همانا ، ما بار امانت (تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم؛ ولی آنها از برداشتن آن خودداری کردند و از آن بیمناک شدند، و انسان آن را برداشت. بی تردید او بسیار ستمکار و جهالت پیشه است.»
حافظ با بیانی رسا و دلنشین در این باره می گوید:
آسمان بار امانت نتوانست کشید              قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند 
5- انسان ، رو به خدا
هر مخلوقی با توجه به استعداد ذاتی که دارد، هدف و غایتی را جستجو می کند، اما در این میان انسان، پرارج ترین و والاترین هدف را دنبال می کند. او برای رسیدن به این هدف باید پیوسته راه بندگی را بپیماید تا به گوهر گرانقدر یقین دست یابد.
«وَاعبُد رَبَّکَ حَتّی یَأتیکَ الیَقینُ [6]؛ و پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو فرا رسد.»
آنگاه در پرتو یقین ، در زمره دارندگان نفس مطمئن درآید و فرمان رجوع؛ یعنی پرواز به سوی ربّ و دخول در زمره بندگان ویژه را دریابد :
« یا أیَّتُهاَ النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ . اِرجِعی إلَی رَبِّکِ راضِیَةً مَرضیة . فَادخُلی فی عِبادِی . وَادخُلِی جَنَّتِی [7]؛ ای روح آرام یافته به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است ، پس در سلک بندگانم در آی، در بهشت وارد شو.»
بنابراین انسان مسافر ابدیت و به دنبال آب حیات و جاودانگی است و تنها پیوستن به خدای جاوید، او را جاویدان می سازد.
6- انسان اشرف مخلوقات
ارزش و مقام انسان به اندازه ای است که خدای سبحان، موجودات جهان آفرینش را مسخر او گردانیده است و هدف از آفرینش جهان موجودی به نام انسان است.
خداوند کریم در سوره ی بقره می فرماید:
«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم ما فِی الأرضِ جَمیعاً [8]؛ او(خدایی) است که همه ی آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید...»
با توجه به نحوه ی آفرینش انسان ، خدای متعال تمام موجودات را برای استفاده و بهره گیری در اختیار انسان قرار داده است، تا بتواند با به کارگیری نیروی عقل، همه ی نیروهای طبیعی نظام هستی را به تسخیر خود درآورد و به نفع خود به کار برد و نهرها، نباتات و غیره را برای استفاده خویش در اختیار گیرد.
 
خداوند کریم در این باره می فرماید:
«اللّهُ الَّذی خَلَقَ السّمواتِ وَ الأرضَ وَ أنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأخرَجَ بِه مِنَ الثَّمَراتِ رِزقاً لَکُم و سَخَّرَ لَکُمُ الفُلکَ لِتَجرِیَ فِی البَحرِ بِأمرِهِ و سَخَّرَ لَکُمُ الأنهارَ [9]؛ خداوند همان کسی است که آسمان ها و زمین را آفرید؛ و از آسمان آبی نازل کرد ؛ و با آن میوه ها را برای روزی شما (از زمین) بیرون آورد؛ و کشتی ها را مسخر شما گردانید ، تا بر صفحه ی دریا به فرمان او حرکت کنند؛ و نهرها را (نیز) مسخر شما نمود...»
در آیه ی بعد خداوند می فرماید: روز و شب مسخر انسان است، تا در روز به کار و تلاش بپردازد و در شب به آرامش برسد و خستگی روز را در پناه آن برطرف سازد: « ¤‚y™ur ãNä3s9 }§ôJ¤±9$# tyJs)ø9$#ur Èû÷üt7ͬ!#yŠ ( t¤‚y™ur ãNä3s9 Ÿ@ø‹©9$# u‘$pk¨]9$#ur    ؛ و خورشید و ماه را که با برنامه ی منظمی در کارند- به تسخیر شما
درآورد؛ و شب و روز را (نیز) مسخر شما ساخت.»  
7-تعقل و خردورزی:
طبق آحادیث فراوان ، عقل اولین آفریده الهی[10] و یکی از نعمت های بسیار بزرگ حضرت حق است که آنرا به انسان ارزانی داشته و می فرماید:
 
«وَ لَقَد کَرَّمنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلناهُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلی کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقنا تفضِیلاً[11] ؛ و ما فرزندان آدم را بر مرکب های آبی و صحرائی سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه روزیشان کردیم و بر بسیاری مخلوقات خود برتریشان دادیم ، آن هم چه برتری ای ؟»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می گوید:
« بنی آدم در میان سایر موجودات عالم به خصیصه ای اختصاص یافته و به خاطر همان خصیصه است که از دیگر موجودات جهان امتیاز یافته و آن عقلی است که به وسیله آن حق را از باطل و خیر را از شر و نافع را از مضر تمییز می دهد.» [12]
8- اختیار و آزادی
یکی از ویژگی های غیر قابل انکار انسان، اختیار، قدرت انتخاب و اراده ی اوست. در فرهنگ اسلامی، انسان نه تنها در تکوین آزاد و مختار آفریده شده؛ بلکه از نظر تشریع نیز آزاد می باشد ؛ و به همین دلیل  انسان برای پذیرش عقیده ، مجبور نیست و در این خصوص باید اقناع شود. این اقناع باید در فضایی به دور از هرگونه رُعب و وحشت صورت گیرد. پیامبران الهی نیز موظف بودند تنها فرجام هر کدام از گزینه ها را برای مردم تبیین کنند و موانعی را که فراروی انسان برای گزینش آگاهانه و آزادانه قرار دارد، کنار بزنند تا انسان بتواند با گزینش آزادانه و آگاهانه ، شخصیت انسانی خود را پاس دارد  و اصل کرامت انسان را زیرپا نگذارد.
«إنّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إمّا شاکِراً وَ إمّا کَفوراً [13]؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد ( و پذیرا گردد ) یا ناسپاس.»
پیامبران الهی وظیفه دارند که حق را به مردم ارائه نمایند؛ اما پذیرش و انقیاد در برابر آن به خود انسان برمی گردد.
« وَ قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شاءَ فَلیؤمِن وَ مَن شاءَ فَلیَکفُر[14] ؛ بگو: این حق است از سوی پروردگارتان! هرکس می خواهد ایمان بیاورد ( و این حقیقت را پذیرا شود )، و هر کس می خواهد کافر گردد.»
حقیقت دین که اعتقاد و باور است، اکراه و اجباربردار نیست. «لا اِکراهَ فِی الدّین قد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ [15]؛در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است.
9- تعهد و مسئولیت پذیری
انسان در عین حال که موجودی آزاد و مختار است، نسبت به اعمال و رفتار اختیاری خود مسئول است. خداوند می فرماید:
«وَقِفُوهُم اِنَّهُم مَسؤولونَ[16] ؛ آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند. »
اگر به انسان قدرت انتخاب و گزینش داده شده، باید برای انتخاب و گزینش خویش دلیل قابل دفاع داشته باشد و در مقابل امکانات و ابزارها و فرصت هایی که به او داده شده است پاسخگو باشد.
«إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُّ أولئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولاً [17]؛ همانا گوش و چشم و دل ، همه مورد سؤال واقع خواهد شد.»
این گونه نیست که انسان آزاد است و در مقابل این آزادی هیچ گونه تکلیف و تعهدی نداشته باشد. این آزادی لوازمی دارد و انسان باید به لوازم انتخاب و گزینشی که می کند پایبند باشد.
با توجه به انسان شناسی اسلام، آزادی زمانی برای انسان ارزش دارد که در چارچوب قانون الهی و ضامن سعادت دنیوی و اخروی او باشد. آزادی در اسلام ؛ یعنی رهایی از تمام قید و بندهایی که انسان را در عالم تنگ طبیعت گرفتار ساخته و مانع رشد و کمال او برای رسیدن به هدف نهایی شود.
مفهوم حجاب
واژة ((حجاب)) در لغت به معنای برقع، روبند، مقنعه[18]، پرده، مانع(از رسیدن چیزی به چیزی)[19] ، پوشش و حایل بین دو شی[20] استعمال شده است.
اما واژة((حجاب)) هر چند در استعمال روز مرّه به معنای پوشش زن به کار می رود، ولی نه از کتب لغت چنین مفهومی استفاده می شود، و نه در اصطلاح و تعبیرات فقها دیده می شود. فقها هر جا که متعرض این مطلب شده است، واژة((ستر))را که به معنای پوشش است، به کار برده است.
صاحب عروه در این باره می گوید:
((واعلم أنّ الستر قسمان، ستر یلزم فی نفسه وستر مخصوص بحالة الصلاة، أمّا الاول...و یجب ستر المرأة تمام بدنها عمّن عدا الزوج الّا الوجه و الکفّین مع عدم التلذّذ والریبه و امّا معها فیجب الستر[21]...))
شهید مطهری نیز متعرّض این مسأله شده و می گوید:
((استعمال کلمة((حجاب)) در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است. درقدیم و مخصوصا در اصطلاح فقهاکلمة((ستر)) که به معنای پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلاة و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شده اند، کلمة((ستر)) را به کار برده اند، نه کلمة(حجاب)را.
بهتراین بود که این کلمه عوض نمی شد و ماهمیشه همان کلمة((پوشش)) را به‌کارمی بردیم؛ زیرا معنای شایع لغت ((حجاب))پرده است واگردر مورد پوشش به کاربرده می‌شود، به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است وهمین امر موجب شده که عدة زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده ودرخانه محبوس باشد وبیرون نرود[22].))
أما آنچه که در پرده ابهام باقی می ماند، جواب این سوال است که در چه زمانی واژة((حجاب))  به جای واژة ((ستر))به کار رفته است؟ منشاء وزمان این استعمال برای کسی معلوم نیست؛ ولی ندانستن آن چندان مهم به نظر نمی رسد وهیچ مشکلی را در روند بحث ایجادنمی کند آنچه که مهم است پاسخ از ایرادهای است که ازسوی مکتب لیبرالیسم نسبت به مسأله حجاب وارد شده است. یکی از آن ایراد ها که مربوط به بحث ما می شود این است که حجاب موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد ومجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد، در واقع بی اعتنایی به حق آزادی او واهانت به حیثیت، عزت و کرامت انسانی اوست.
<
تعداد بازدید از این مطلب: 273
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








وبلاگ شخصی سبحان دانش کارشناسی فرهنگ و معارف اسلامی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی ارشد معارف و فلسفه اسلامی دکتری فقه سیاسی با گرایش روابط بین الملل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود